سفرنامه عقدا: سفرنامه عقدا یک سفر همه چی تمام

سفرنامه عقدا: سفرنامه عقدا یک سفر همه چی تمام

سفرنامه عقدا: سفرنامه عقدا یک سفر همه چی تمام

سفرنامه عقدا: سفرنامه عقدا یک سفر همه چی تمام

این اثر را یک شرکت‌کننده برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامه‌نویسی علی‌بابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علی‌بابامنتشر شده است.

هرگز فکر نمی‌کردم که نشسته رو به لپ‌تاپم بشینم و داستان سفرهای که رفته‌ام و لحظات خوب و بدشون رو بنویسم.

اما وقتی به فکرش افتادم، به خودم گفتم چرا تاحالا این کار رو نکرده‌ام. شاید داستان‌های من به کسانی که هیچ‌وقت فرصت سفر کردن‌ نداشتند و فقط می‌تونن با خواندن تصویرسازی کنند، کمک کنه.

البته نمی‌دونم این سفرها برای دیگران چقدر جذاب باشه، ولی من می‌تونم بگم که برای خودم لحظه‌لحظه‌اش دلنشین بوده و خاطرات زیادی ازشون دارم.

فرض کنید به نماد استان یزد فکر کنید. البته زیاد فکر نکنید. اغلب وقت‌ها وقتی به استان‌های کویری فکر می‌کنیم، اولین چیزی که به ذهنمون میاد گرما، آفتاب داغ و خورشید گرم و سپس خانه‌های کاهگلی قدیمی و کوچه‌بندرهای زیباست.

چند روز پیش، دوستی بهم یه مکان زیبا و آرام اطراف یزد معرفی کرد که تعداد کمی از مردم در اون منطقه زندگی می‌کنند. ما در حال بررسی بودیم که چطور می‌تونیم یک هتل یا مکان اقامتی برای نشان دادن این زیبایی به دیگران احداث کنیم.

عقدا در شمال استان یزد واقع شده و به شهرستان اردکان تعلق دارد؛ در گذشته، شهر عقدا یزد توسط مردم گبر به معنای مکان زندگی مردمان گبر یا زرتشتی شناخته می‌شده.

من برای بازدید از این مکان جالب و دیدنی به سمت اونجا حرکت کردم. انگار که پای خودم رو در دنیای دیگری گذاشتم.

با کوله‌پشتی روی دوشم و تنها با ماشینم به سفر اینجا رفتم. در مسیر باید از جاده اصفهان-نائین عبور می‌کردم که قبلا برای خودم مسیر رو بررسی کرده بودم.

در مسیر عبور از نائین و گردنه ملااحمد، که برخی اون رو گردنه سنگین و سخت می‌خواند، عبور کردم. به نظر من خیلی هم سخت نبود، فقط باید مواظب پیچ‌وتاب‌های ناگهانی بود و کنترل بودجه رو از دست نداد.

البته زمانی که من رفتم، چون فصل پاییز بود، جاده خلوت و آرام بود و شاید اگر در تعطیلات برید، پرترافیک‌تر باشه.

فاصله بین عقدا و اصفهان حدود ۲۱۵ کیلومتر بود، بنابراین اگر با سرعت معقول حرکت کنید و به تفریح برید، حدود ۲.۵ ساعت زمان لازمه. اما اگر مثل من گاهی سریع رانندگی کنید، ممکنه در حدود ۱.۵ ساعت برسید.

ساعت ۱۰:۳۰ صبح که به ورودی شهر عقدا نزدیک می‌شدم، آفتاب در آینهٔ بزرگ ماشین می‌تابید. به دوستم زنگ زدم و گفتم: «رسیدم.»

وقتی به جاده خاکی مسیر رسیدم، هادی و دوستش با موتور منتظرم ایستاده بودند.

به تدریج به نزدیکی قلعه دوست‌داشتنی که من بعدها اونو این اسم گذاشتم، نزدیک‌تر می‌شدیم.

دروازه عقدا در گذشته یک دهکده بزرگ بود که با حفاظت از دورتادور احاطه شده بود. وقتی وارد شدیم، دیدیم که این دروازه الان ترددهای روزانه‌اش رو نداره، اما هنوز هم زیبایی خاص خودش رو حفظ کرده. علاوه بر این، مردم بومی هنوز هم به اون احترام می‌گذارند و در زمان‌های غروب و نزدیک به اذان، از اطراف خونه یکی‌کی دور هم جمع می‌شوند و با هم صحبت و گفتگو می‌کنند.

نمی‌تونید تصور کنید چه لذتی داره وقتی کنار اونها بنشینید و با لهجه دلنشینشون داستان‌ها و خاطراتشون رو به اشتراک بذارید.

وارد شدم و یک مسجد زیبا و قدیمی به چشمم خورد.

این مسجد روبروی اقامتگاه واقع شده. یکی از ویژگی‌های اینجا اینه که از یک طرف نزدیک به آتشکده و مکان‌های عبادی زردتشتی‌هاست، و از طرف دیگر یک حسینیه قدیمی قرار داره که در ماه‌های محرم و صفر پرترافیکه و مردم در اون مراسمات ماتمی برگزار می‌کنند.

این خانه‌های سنتی شکل تپه‌ای به تماشاچی حس وحال خوبی القا می‌کنند. هر کسی از بالای تپه یا از پشت‌بام خانه‌های شهر نگاهی به معماری قدیمی می‌اندازه.

اقامتگاه سنتی انار یک خانه قدیمی دو طبقه اس

اطاقک‌های زیبای ایوان در زیر و همین‌طور در طبقه بالا وجود دارند. در شب‌های پاییزی و روزهای خنک می‌توانید زیبایی‌های اینجا را تماشا کنید. اینجا یک مکان امن و دل‌به‌راه برای زندگی است، حتی برای لحظات تنهایی‌تان! این سفرنامه ممکن است کوتاه باشد، اما با مردم و انرژی مثبت آنجا، شما را جذب خواهد کرد و حس خوبی به شما خواهد داد که حتی فکر هم نمی‌کنید که باید از اینجا برای رفتن به جای دیگری بیایید. یک نکته جالب اینجا این است که بیشتر مردم حتی افراد پیر شهر، از تحصیلات بالا برخوردار هستند. باغ‌داران اینجا که بخشی از جمعیت کهنه‌سالان شهر هستند، افراد خوش‌رو هستند که هنگام گفتگو با آن‌ها فکر می‌کنید که سال‌ها در دانشگاه بزرگی مثل آکسفورد تحصیل کرده‌اند و به کلاس درس آنجا می‌آمدند. می‌توانید باور کنید که طی چند ماهی که من در این شهر به عنوان مهمان بودم و همزمان کار می‌کردم، تنها عشق و مهربانی را تجربه کردم. ممکن است زیاد حرف بزنیم و بنویسیم، اما تنها می‌گویم که فرصت بازدید از این شهر تاریخی، کوچک و زیبا را از دست ندهید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *